میترسم بروم امّا....
بسم رب الحسین
با اینکه چند سالیست که خداوند به این بنده بیمقدار عنایت فرموده و نامش در لیست زوار اربعین ثبت شده اما امروز که دوباره عازمم هنوز همان شور، همان اضطراب، همان اشتیاق و همان دلواپسی هرساله را دارم.
میترسم بروم اما نتوانم حق را ادا کنم همچون سالهای پیش…
تصمیمهایی گرفتهام که نمیدانم آیا موفق خواهم شد یا نه؟
برایم دعا کنید.
میروم تا تک تک قدمهایم را نذر آمدنش کنم.
میروم تا نه فقط برای خود که برای همه دوستانم، آشنایانم و همسایگانم قدم بردارم.
میروم تا به نیابت از شهدا، علما و عرفا و همه آنهایی که به گردنمان حق دارند، قدم بردارم.
میروم تا اندکی صبر را تمرین کنم.
میروم تا کمی خواستههای دیگران را بر خود مقدم بدارم.
میروم تا اگر کسی پای تاول زدهام را، شب در خواب لگد کرد درد را در خود بریزم و فریاد نکشم.
میروم تا اگر کسی دمپاییام را در موکب پوشید، عصبانی نشوم.
میروم تا اگر جا کم بود به دیگران هم جا بدهم.
میروم تا اگر خسته و ناراحت بودم با آرامش تحمل کنم.
میروم تا اگر کسی جا ماند منتظر بمانم.
میروم تا اگر کسی نیاز به یاری من داشت دریغ نکنم.
میروم تا با برادران و خواهران مسلمانم از همه نقاط جهان، پیمان اخوت ببندم.
آری میروم تا فرهنگ ایثار را از حسین(علیهالسلام) و ابوالفضلِ حسین و یارانِ حسین بیاموزم.
دعایتان خواهم کرد شما نیز:
دعا کنید شرمنده نشوم……
به قلم طوبی
تجربهنگاری اربعین
پ ن: عکس دختربچه عراقی که سال گذشته با اصرار، مسافتی چرخ ما را حمل کرد. البته از این دست خدمات، آنجا به وفور دیده میشود.