خبری از بیخبران!
06 شهریور 1398 توسط طوباي محبت
به نام خدا
فنجانی از چای غصه را سر میکشد.
چشمهایش را به درِ ناامیدی میدوزد
و سرش را به دیوارِ تنهایی تکیه میدهد
قطره اشکی از بغضِ دلش سرریز میشود
و گونه سرد و چروکِ روزگارش را تر میکند
پنجشنبه و جمعه دیگری هم گذشت
و خبری از بیخبران نشد…
برای *پدرم*
به قلم طوبی