ماه کامل است اما امشب شب چهاردهم نیست!
عکس ماه در آب افتاده بود قرص ماه گویی کامل بود با آنکه شب نبود و شب چهاردهم نبود! کنار آب نشست و نگاه خستهاش با امید به قطرات آب دوخته شد که میرقصیدند و او را دعوت میکردند که لبان تشنهاش را میهمان کند به نوشیدن جرعهای… دست را به آب زد و قطرات آب دست ملتهبش را در آغوش کشیدند. خنکای آب در پوست دوید و بیاختیار زبانش بر لبان خشکش کشیده شد. اما فقط لحظهای بود و شاید حتی کمتر از لحظهای. اخم به پیشانی بلندش نشست و نهیبی بر دل زد: عباس چگونه به خود اجازه دادی که خنکای آب بر دستت نشیند در حالیکه لبان مولایت از تشنگی ترک خورده! به دستانش نگاهی انداخت و غرید: در راه مولایم قربانی شوید تا راضی شوم وگرنه مرا با شما تا قیامت کاری نیست. مشک را بر دوش انداخت و سوار اسب شد… اکنون ماه بر زمین افتاده و خورشید بر پیکرش نماز عشق میخواند. با چشمهایش همه جا را میکاود و ناگاه خم میشود و از زمین چیزی را برمیدارد. حسین چه میکند؟! آن چیست که بر دیده و لب نهاده و میبوسد؟ همه هستی به نظاره برخاسته برای دیدن این صحنه زیبای عشق. آری این دست عباس است که بوسهگاه حسین شده است. دستی که عباس او را نهیب میزند و قربانیش میخواهد. قربانی پذیرفته شده و عشق به مسلخ رفته است. ماه اکنون کامل گشته است اما امشب شب چهاردهم نیست!
طوبی