.....مارکو یا مقام مسئول!
بنام خدا
در این زمانه قحطالرجالیون اگر چشمت به رجلی سیاسی از مسئولین محترم بیفتد که خواب ندارد برای حل مشکلات مردم و القصه روز و شب نمیشناسد برای غصههای خلق الله، گل از گلت میشکفد و دلت بسان غنچه رز بهاری از شادی میخندد.
بععععله، فکر نکنید که اینجانبه افسانه میبافم برایتان، نخیر فیالواقع یکی از اقوام ما که مسئولیتی برعهده دارند از قضا اینگونه هستند که خدا خیرشان دهد.
اما بشنوید از دل همسر محترمه ایشان که چند وقت پیش با هم تماسی تلفنی داشتیم و بعد از حال و احوالهای معمول حال همسر گرامی را پرسیدم و ایشان پاسخ داد که: …. مارکو رو میگید؟ کجا میخوان باشن؟ طبق معمول در سفر. از تعبیر … مارکو خندهام گرفت و گفتم: خوب عزیزم شما هم گاهی باهاش برو سفر.
خنده تلخی کرد که: ای بابا سفرهای ایشان همه به مناطق کپرنشین و محروم و مرز نشینه، کجا برم من باهاش؟
یادمان افتاد سفرهای بعضی مسئولین گرامی به کیش و قشم و خارج و….برای حل مشکلات خلقالله البته!
و باز پرسیدم: مشکل آب منزلتون حل شد؟ جواب داد: نه بابا اون که حل نمیشه، آپارتمان عهد قجر اونم طبقه آخر آب نمیرسه بهمون.
راست میگفت، بندگان خدا در آپارتمانی زندگی میکنند که از هر طرفش بوی الرحمن میآید از بس قدیمی ست با هزار مشکل دیده و نادیده؛ و باز یادمان افتاد خانههای ویلایی بعضی از مسئولین طفلکیمان در بهترین نقاط تهران را(البته اجبارا بخاطر مسائل امنیتی)، که چقدر ما مردم قدرناشناسیم و به این بندگان خدا که روز از شب نمیشناسند برای حل مشکلات جامعه، الکی پیله میکنیم(بابا ویلای چند هزار میلیاردی در لواسان که این حرفها را ندارد)!!
دوباره پرسیدم: پسرتون چطوره؟ خوبه حالش؟
گفت: با مدرسه رفته سیستان و بلوچستان، اردوی جهادی.
-آخی، خدا حفظش کنه و یادمان افتاد از آقازادههای بعضی مسئولین که در بلاد کفر مشغول جهاد اکبر هستند و از این قبیل!
علیایحال، غرض اینکه چنین مسئولینی البته ولایت مدار و گوش به فرمان رهبر وجود دارند، گرچه اندکند ولی هستند.
نوشتم تا قدردانی کرده باشم از این برادر ایثارگر و فداکار که عمر و وقت خود را برای این مردم گذاشته بدون هیچ چشمداشتی و بقیه مسئولینی که عملکردی مشابه دارند.
دست علی به همراهت برادر…..مارکو!
پ ن: اسم ایشان را نیاوردم چون اجازه نداشتم.