فقط یک دلیل دارد: عشق(۲)
به جز صدای تق و تق سوزنها و قیژ و قیژ چرخها صدای دیگری نمیآمد. نگاهی به خانم کنار دستیام کردم که گردنش را با دستش گرفته بود و ورزش میداد. بانوی دیگری هم آنسوی قرارگاه دستهایش را باز کرده بود و کش و قوسی به شانه و گردنش میداد.
_شادی دل آقا امام حسن مجتبی که امروز تولدشونه صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
_سلامتی آقا امام زمان صلوات
_اللهم صل علی محمد و آل محمد
_عیدی بگیریم از دست کریم اهل بیت صلوات
صداها بلندتر شد: اللهم صل علی…
شیطنتش گل کرد: بریم خونه آقاهامون با گل و شیرینی بیان خونه صلوات
دو سه نفر خندیدند ولی صدای صلوات نیامد.
_چرا صلوات نفرستادید؟
_ای بابا خانوم از بس بعیده کسی صلوات هم نمیفرسته.
_ما که تا حالا ندیدیم.
_فقط توقع از ما دارن.
_خب شما براشون گل بخرین، چی میشه مگه؟
_ نه بابا! اونوقت میگن چرا پول حروم کردی!
همه خندیدند و تایید کردند.
صدایی از گوشه قرارگاه آمد: خانوما، قدر همسراتون رو بدونید. من پارسال همسرم رو توی تصادف از دست دادم، تازه میفهمم که چقدر ارزش داشته برام و نمیدونستم.
همه سر تکان دادند و اظهار تاسف کردند: آخی خدا رحمتش کنه. خدا بیامرزتش.
_ غروب که میشه نمیدونین چقدر خونه دلگیره، حتی اگه خیلی هم خوشاخلاق نباشن ولی همینکه میدونین الان قراره بیاد خونه و یکی هست که با هم سر به یک بالین بگذارین امید بهتون میده.
اشک از چشمانش بر روی ماسکی افتاد که میدوخت.
_شادی روح همسر درگذشته خواهرمون صلوات.
صدای صلوات طنینانداز شد و بعد سکوتی و دوباره صدای سوزنها و چرخها.
یاد امام حسن مجتبی افتاد که با آن اخلاق کریمانه باید چه همسر قدرنشناسی را تحمل میکرد.
خدایا شکرت که همسرانمون رو برامون سالم و سایهسر قرار دادی. با خودش فکر کرد که برای افطار خامه بخرد. همسرش خامه دوست داشت?♥️
فقط یک دلیل دارد: عشق
از طرف حوزه حضرت فاطمه(سلامالله علیها) معرفی شده بودم برای دوخت ماسک کارکنان بیمارستان. از صدای قیژقیژ چرخها فهمیدم درست آمدهام. قرارگاه جهادی حضرت خدیجه. دیر نرسیدم ولی نمیدانم که چطور بقیه قبل از من رسیده بودند و مشغول شده بودند، برای همین چرخی که بهم رسید دستی بود و دینام نداشت، باید دستهاش رو با دست میچرخوندم. با خودم فکر کردم نکنه از پسش برنیام ولی خوشبختانه بعد از مدتی بهش عادت کردم. هشت ، نه نفر تقریبا در سکوت مشغول بودند که البته مدتی بعد این سکوت تمام شد و جای خود را به بحث درباره کرونا و مسائل روز و حتی قیمت پراید داد! باید در مدت هشت روز ۴۰۰۰ ماسک آماده و تحویل بیمارستان داده میشد بنابراین باید کار فشرده و تقریبا بدون استراحت انجام میشد. نخ ماکو تمام شد ولی هر چه نگاه کردم محفظهای برای باز کردن و تعویض ماکو نبود بنابراین باید چرخ را بلند میکردم. از طرفی اگر چرخ بلند میشد نمیتوانستم ماکو رو در بیاورم، به سختی با یک دست چرخ را بلند کردم اما تا آمدم که ماکو را خارج کنم چرخ از دستم رها شد و ناخن سبابه انگشتم زیر چرخ ماند و صدای آخم وسط هیاهوی چرخها گم شد.
گرچه اولین روز کمی برایم سخت بود ولی وقتی ماسکهای دوخته شده رو دستهبندی میکردیم سختی کار از یادم رفت. یکی از خانمها ساعت یک ربع به ۴ رفت تا به قرارگاه بعدی برسد که تا ساعت ۷ هم آنجا کار کند و بنده خدا برای افطار سبزی هم خریده بود که معلوم نیست تکلیف آن سبزی چه شد! با خودم گفتم: “عجب جونی داره این بنده خدا، سنی هم ازش گذشته، من که گردنم صاف نمیشه دیگه!”
نگاهی به خانمهایی کردم که جدی و بیوقفه میدوختند. با خودم فکر کردم چهار ساعت مداوم و حتی بیشتر پای چرخ نشستن و دوختن با زبان روزه آن هم خانمهایی که مدام از درد کمر و پا و… مینالند، در حالی که مزدی هم در کار نیست فقط یک دلیل دارد و آن هم عشق است.
عشقی که مادران وطن را بر آن داشته تا به ندای رهبر لبیک گفته و طرحی نو در اندازند.
خدا حفظشون کنه♥️
طوبی
یا امام رضا میشود که این مرده را زنده کنی؟
کنار حوض کوثر ایستاده است مردی که ردی از خدا دارد.
مردی که نامش به نام اعلای الله گره خورده؛
مردی که از جنس بشر است و نیست…
کنار حوض کوثر مصباحی از نور ایستاده و جامهایی از شراب طهورای کوثر در دست دارد.
شرابهایی که از دریای کوثر بانویش در جامهایی از محبت ریخته و به هر آنکس مینوشاند که تشنه معرفت الهی است.
جلو میرود تا جرعهای هم بنوشانند او را.
میشنود این ندا را در قلبش: ما از هیچ کس دریغ نمیکنیم این جام معرفت را که هر کس بنوشد بر اسرار الهی آگاه میگردد اما…اما تو خود باید بخواهی و ظرفیت نوشیدن آن را در خود بیابی.
چگونه؟
به شمسالشموسی متوسل شو که با این روح کوثر که خیر کثیر است یگانه و همسنخ است.
او کیست؟
میگوید: او فرزندم شمسالشموس است علیابن موسیالرضا که پدرم او را همچون من بضعه خود خواند. به او متوسل شو.
در مییابم که چه بخواهم…
باید به او متوسل شوم به خورشید طوس؛ تا به مشیتی راضی شوم که “او” برایم مقدر کرده است.
باید خود را به او بسپارم تا از کثیر بگذرم و به کوثر برسم.
آری! برای آنکه به گنج هستی برسم، برای آنکه به او وصل شوم” دلبر کَون و مکان” ” حضرت ولیعصر(ع)” و از دست ساقی جرعهای بنوشم که تا قیام قیامت سیرابم کند باید مشیت امضا شدهاش را به جان خریدار شوم و عاشقانه دربرابرش زانو بزنم.
اللهم انی اسئلک بمشیتک من امضاها…
یا امام رضا! میشود که این مرده را زنده کنی آقا جااااان؟?
نماز شب یازدهم دو رکعت در هررکعت بعد از سوره حمد ۲۰ بار سوره کوثر.
#صهبای_رمضان
طوبی
عاشقانه بانو خدیجه برای محبوبش
عاشقانه بانو خدیجه برای محبوبش♥️♥️
پس از نخستین دیدار، آن هنگام که پیامبر اسلام با بانو خدیجه وداع میکنند و سوار بر مرکب از ایشان دور میشوند، حضرت خدیجه این غزل را میسرایند:
قلب المحبّ الی الاحباب مجذوب
و جسمه بید الاسقام منهوب
و قائل کیف طعم الحبّ قلت له
الحبّ عذب و لکن فیه تعذیب
افدی الذین علی خدّی لبعدهم
دمی و دمعی مسفوح و مسکوب
ما فی الخیام و قد صارت رکابهم جمّاً
الّا محبّ له فی القلب محبوب
کانمّا یوسف فی کلّ ناحیة
والحزن فی کل بیت فیه یعقوب
ترجمهی منظوم این ابیات حضرت خدیجه به ترتیب (و تاحد زیادی وفادار به متن) از این قرار است:
دلِ عاشق به دوستان بسته است
گرچه از درد، جسم او خسته است
گر بپرسند چیست مزهی عشق
به هم این نیش و نوش پیوسته است
جان به قربانِ آنکه در دوریش
چشم من اشکبار و خونبار است
دل هر خیمه شد تهی ز سوار
به جز آن دل، که خیمهی یار است
تا که یوسف ز دیده پنهان است
بیتِ یعقوب، بیت الاحزان است
رحلت بانوی پیامبر خانم خدیجه (سلام الله علیها تسلیت باد.
از یکی از بزرگان نقل شده است:
هرکس حاجت مهمی دارد درشب یا روز رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها به ایشان متوسل بشود و به تعداد ابجد اسم ایشان یعنی 622 بار صلوات برای ایشان بفرستد ان شاالله حاجت خود را میگیرد.حضرت خدیجه سلام الله علیها ام المومنین است و بسیار بخشنده. هرکس مال حلال ،همسر خوب ، فرزندخوب می خواهدو در واقع هر کس دنیای حلال می خواهد به ایشان متوسل شود.??
شب نهم از ماه ضیافت
شب نهم جلوهگری میکند نگار مدبرمان با اسماء زیبای جمال و جلالش.
بنده را به خود میخواند با وحدانیتش، با حیات که تنها از اوست و با قیمومیتش با علم و قدرتش
ندایش را میشنوی: بنده من تو تنها مخلوقی هستی که لیاقت انس و قرب مرا داری.
جسور میشوم: محبوب من! پس چرا نمیتوانم در آغوشت جای بگیرم و تنها از آن تو باشم؟
_بندهام! شرط آن اخلاص در بندگی است. خود را تنها در سیطره حکومت من ببین و تحت تدبیر من درآی تا به حیات طیبه برسانمت.
- معبودا! دستم را در دست بندگان خاصت قرار بده؛ بندهات ظلوم و جهول است.
و بدین گونه است که در نهمین شب از ماه ضیافت دست در دست پیشوای ششم زمزمه میکنم: الله لا اله الا هو الحی القیوم.
حیات طیبه میخواهم. همان حیاتی که رهایم کند از همه رنجها،دغدغهها، ناآرامیها، ذلتها و پوچیها.
میدانم که رمز بلوغ و کمال بندگیم در این است که با این اسما به اخلاص برسم و به ملکوت حیات دست پیدا کنم. اکنون از خوردن و خوابیدن به تنگ آمدهام و به توحید آن ذات اعلی فکر میکنم که عزت در آن است.
مرا به علم آن کرسی راهی نیست و تنها چشم به دهان مبارک امام دوختهام که اندکی از جرعه معرفت این اسماء ذات و صفات بنوشاندم.
دلم را به این واژههای نورانی امیرالمومنین میدهم که به زیبایی آنچه باید بخواهم را به تصویر میکشد:
یا حی اسالک بحیاتک التی لا تموت ان تهوّن علیّ الموت تحیینی حیات طیبه و توفنی مع الابرار.
پس صلوات میفرستم بر آن انوار پاک و خود را در ظل وجودشان رها میسازم.
نماز شب نهم: شش رکعت بعد از حمد آیتالکرسی تا و هوالعلی العظیم در هر رکعت ۷ بار و بعد از نماز ۵۰ صلوات.
#صهبای_رمضان
طوبی
شب هفتم شد و هنوز در خوان اول ماندهام
دوباره آمدهام با چشمی اشکبار و دستی خالی.
دستهایم را بسوی ملکوتت بالا آوردهام و قطرات اشکم بر گریبانم میچکد. دلم هنوز راضی نیست پس به خاک میافتم و سر بر سجده میسایم به درگاهت.
مهربان من!
شب هفتم ماه میهمانیت فرا رسیده و بندهات هنوز طرفی از این خوان نبسته و سفره دلش خالی مانده.
دلم گرفته از این کوتاهیها و محروم ماندنها.
طوبی به بندگانی که در این هفت شب کولهبارشان را بستند و راه آسمان را یافتند و من…
من هنوز در هفت خوان نفس سبوع خود دست و پا میزنم و به آسمان اول چشم دوختهام.
راهی هست برای این بنده سرشکسته دلگرفتهات؟
آری! این آیه را به یاد و ذهنم میآوری که: “قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاما”
تنم میلرزد اگر مصداق این آیه شوم که محبوب نازنینم اعتنایی به من نکند و روی برگرداندم.
اما دلم خوش است که راه را آموخته است به من آن یگانه ساجدین علی فرزند حسین زهرا.
به من آموخته که چگونه عطر زیبای دعا و مناجات را در هوای طوفانی قلبم استشمام کنم و آرامش بگیرم.
به من آموخته که با او زمزمه کنم این فراز معرفت از دعای ابوحمزه ثمالی را: فَوِ عِزَّتِکَ یا سَیِّدِی لَوِنْتَهَرْتَنِی ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا انْتَهی إلَیَّ یا سِیِّدِی مِنَ المَعْرِفَهِ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکْ
آری خوب میدانم که راه دعا به آسمان و سجده بر ارض تنها راهی است که شیطان را در آن راهی نیست و خود به من آموخته که اگر معرفت میخواهم باید دست تمنای دل را به سوی او دراز کنم.
ای سیدالساجدین و ای زینت عبادت کنندگان؛ مرا به معرفت مادرت زهرا که سر مستودع ولایت در وجود او به امانت نهاده شده راهی نیست. مرا به آن دردانه خلقت، به میوه و عصاره ولایت، به همو که تجلی نور هر چهارده نور در سیمای اوست: گل نرگس، مهدی فاطمه، راهی نیست. پس از آن شراب ملکوتی کلمات تامهات، قطره قطره در کام معرفتم بچکان و قلبم را با شیرینی آن حلاوت ببخش.
بگذار با تو زمزمه کنم: “واستعملنی بطاعتک و طاعه رسولک محمد صلی الله علیه و آله ابدا ما استعمرتنی واجعلنی من اوفر عبادک نصیبا فی کل خیر انزلته و تنزله فی شهر رمضان فی لیله القدر”
و ما ادریک ما لیله القدر…
نماز شب هفتم ماه مبارک رمضان چهار رکعت و در هر رکعت بعد از سوره حمد ۱۳ بار سوره قدر خوانده میشود.
#صهبای_رمضان
طوبی
ان قلت وسط سمعنا و اطعنا!
وقتی همسرم گفت: برای شب جمعه آش درست کن خیرات کنیم بدون تامل گفتم: تو این ایام کرونایی!!
جواب داد: خوب باشه. شما اصول بهداشتی رو کاملا رعایت کن ما هم که هیچ کدوم کرونا نداشتیم. اگر هم کسی مایل نبود خوب نمیگیره.
دیدم حرفش درسته دست بکار شدم ولی از دست خودم ناراحت شدم که چرا سریع یک انقلت وسط حرف ایشون آوردم.
امان از این انقلتهای وسط سمعنا و اطعنا!
آخرش هم حرف رو گوش میدی ولی وسطش باید یک چیزی بگی. خوب اول بگو چشم بعدا اگر متوجه شدی یک جای کار اشتباهه، حرفت رو بزن. اینطوری اثرش هم بیشتره.(اینا رو تو دلم گفتم!)
راستش به نظرم اگر بین سمعنا و اطعنا فاصله انداختیم اونوقت شامل حال غفرانک ربنا آیه ۲۸۵ سوره مبارکه بقره نمیشیم!
آمَنَ الرَّسولُ بِما أُنزِلَ إِلَيهِ مِن رَبِّهِ وَالمُؤمِنونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ ۚ وَقالوا سَمِعنا وَأَطَعنا ۖ غُفرانَكَ رَبَّنا وَإِلَيكَ المَصيرُ ﴿۲۸۵﴾
پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملاً مؤمن میباشد.) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند؛ ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمیگذاریم. و گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوی توست.»
شب ششم: مهمان سفره بابرکت مُلک
بر سفره بابرکت ملکت امشب نشاندهای مرا
و با شراب محبتت زندهام کردی
آسمان دنیایم را با مصباحی پرنور زینت دادی
با حسین…مصباح الهدی
که از هفت وادی هولناک عبورم دهد:
از جهنم خودبینی از بدعاقبتی از حرارتهای دنیایی از وادی هولناک تکبر از غیظها و غضبها از ضلالت و گمراهی و از آتش سعیر فراق…
و دستم را بگیرد و در این ارض خاکی با محبت خود به هفت گلستان عشق واردم کند.
ای لطیف خبیر!
ای بصیر رحمان!
تو میدانستی که این بنده ضعیفت به تنهایی قادر نیست به ساحل امن و امان وصالت برسد، پس محبت حسین را رزقش قرار دادی تا در پناه آن از نفرت و سرکشی رها شود و از فریب و غرور در امان بماند
و برای رسیدن به وعده زیبایت که بزودی محقق خواهد شد آماده شود.
مرا با حسین قرار دادی تا رحیمانه دستم را به دامان فرزندش مهدی برساند تا عطش این تشنه منتظر به ماءمعین دیدار و وصال حضرت یار فرو نشیند.
برگرفته از آیات مبارکه سوره ملک.
نماز شب ششم: چهار رکعت بعد از حمد در هر رکعت سوره ملک خوانده شود.
طوبی