یک فنجان قهوه در تختخوابش
روزی ڪه مصطفے به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها ڪع از خواب پا مے شود ، در فاصله ای ڪھ دستش را شسته و مسواڪ می زند ، یڪ نفر تختش را مرتب ڪرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده ڪرده اند. شما مے توانید با این دختر ازدواج ڪنید ؟
♥️♥️♥️
مصطفے ڪه خیلے آرام گوش مےڪرد ؛ گفت : من نمے توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولے قول مے دهم تا زنده ام ،وقتے بیدار شد ، تختش را مرتب ڪنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت. تا وقتی شهید شد این کار را مےڪرد ، خودش قهوه نمے خورد اما چون مے دانست ما لبنانے ها عادت داریم ؛ درست مےڪرد و وقتی منعش مےڪردم ، مےگفت : من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را بکنم.
نماز را خرج شغل کنم یا برعکس؟
یکی از صفات پنجاه گانه مومن از دیدگاه امام جعفر صادق علیهالسلام: “و صَلاةٌ فی شُغْلٍ مومن در عین اشتغال از نمازش غافل نیست.”
اگر نماز را خرج شغلها کردی، نه نماز، نماز میشود و نه شغلها شغل
اما اگر شغلها را خرج نماز کردی نماز، نماز میشود و شغلها را هم نماز میکند.
نثار روح پاک امام صادق علیهالسلام صلوات
برداشتی از طوبی
به کوری چشم تو!
روبروی امام نشسته بود و با شیطنت امام را نگاه میکرد. لبان مبارک امام به ذکر مترنم بود و از روی حیا چشم به زمین دوخته بود.
خواسته بود امام صادق علیهالسلام را ببیند و سوالش را بپرسد. اجازه داده بودند.
به زبان آمد:
اگر روزی یڪی از دوستان شما گناهی کند، عاقبتش چگونه خواهد بود؟
امام سر بلند کرده و فرمودند:
خداوند به او یڪ بیماری عطا مینماید تا سختیهای آن بیماری ڪفارۀ گناهانش شود.
دوباره پرسید:
اگر مریض نشد چه؟
امام با آرامش فرمودند:
خداوند به او همسایهای بد میدهد تا او را اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه، ڪفارۀ گناهانش شود.
دندانهایش را به هم سایید:
اگر همسایۀ بد نصیبش نشد چه؟
امام با سعه صدر جواب داد:
خداوند به او دوست بدی میدهد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد، ڪفارۀ گناهان دوست ما باشد.
دست بردار نبود:
اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه؟!
اما صبر امام هم تمامی نداشت:
خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزارهای آن همسر بد، ڪفارۀ گناهانش شود.
با لجبازی ادامه داد:
اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه؟
امام دانه دیگری از تسبیح را انداخت و لبخندی بر لب مبارکش نشست:
انشاءالله خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت میفرماید.
در کلامش عناد و خشم آشکار بود:
و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه ڪند چه؟
امام سر بلند فرموده، نگاهی به او کرد و حرف آخر را زد:
«به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد »
عوالياللئاليالعزيزيةفيالأحاديثالدينية، ج۱ ص ۳۴۵
بازنویسی حدیث از طوبی
صلوات خاصه امام صادق(علیهالسلام)
آخرین باری که کارت به کارت کردیم کی بود؟
آخرین باری که کارت به کارت کردین کی بود؟ اشتباه نکنین منظورم کارت به کارت پولی نیست. یک کارت به کارت دیگه هم داریم که اگر انجام بشه و بعد نتیجه رو ببینیم از شدت ناراحتی و غصه به خودمون لعنت میفرستیم، بله لعنت! پس بیایین حواسمون رو بیشتر جمع کنیم که این کارت به کارت رو ابدا انجام ندیم. میپرسین این چه کارت به کارتیه؟ حدیث رو بخونید تا متوجه منظورم بشید. در بحارالانوار روایتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله داریم که “در قیامت وقتی نامه ی اعمال بعضی را بدستشان میدهند، اعمال خوب خودش را در آن نمیبیند. به خدا می گوید : من اعمال خوبی داشتهام ولی آنرا درپرونده ام نمیبینم. به او میگویند: توغیبت فردی را کردهای که به واسطهی آن اعمال تو از بین رفته و به پروندهی فرد غیبت شونده منتقل شده است.” حالا فکر کنین آخرین باری که این کارت به کارت رو انجام دادین چه زمانی بوده؟?
طوبی
من جهنم را قبول ندارم
در آبعلی کسی بود، داش بود، زارع بود و پدرش ثروتمند. خیلی طایفهپرست و کارگشا بود.
او را دوست داشتم ولی افعال و کردارش مرتب نبود. هر موقع به او برمیخوردم سلام میکردم اما اینطور نبود که وقتی دلم برایش تنگ شود و به خانهاش بروم. به آبعلی رفته بودم کسی را ببینم خواستم کمی قدم بزنم او هم مرا دید. به من گفت: ” برویم چایی بخوریم.” قبول کردم.
از من پرسید: “این جهنم چیست من قبول ندارم و خیلی به دلم نمیچسبد که خدا ما را آفریده باشد که به جهنم ببرد. البته اگر کسی آن را برایم واضح کند باور میکنم.”
به او گفتم:"جهنم چیزی نیست که آدم بخواهد تعریف کند خیلی شلوغ است به یک حساب همه در آن هستند.” مثل این است که اهل جهنم را بپرسند جهنم چیست. البته این جمله اخیر را به او نگفتم. دارم بین خودمان میگویم. گفتم:"شما نزولخوری را دیدهای که یا پولش را زود آوردهاند ولی مشتری ندارد که دوباره آن را به او بدهد یا مشتری برای پولش هست و موعدش رسیده اما فرد بدهکار پول ندارد که آن را پس بدهد و او مرتب به بدهکار سقلمه میزند که چرا پول را نمیآوری یا حتی موعدش هم نرسیده اما چون مشتری دارد به بدهکار میگوید پول را زود تهیه کن؟ اگر کسی او را ببیند که چگونه دارد هَلهَل میزند و جلوی دهانش برود به نظرم آنجا بخاری از جهنم پیدا شود.”
گفت:” دیگر نمیخواهد بگویی.” چون ملّاک بود گویا به این گونه آدمها زیاد برخورده بود.
مجالس حاج اسماعیل دولابی ج ۳
فقط سلام امام زمانم...و دیگر هیچ...همین
سلام امامم!
صبح جمعه است و دلم التهاب آمدنت را همچون همیشه تجربه کرد.
اما…
نیامدی
چرا بیایی؟!
وقتی که چون من و مایی که هر روز پس از نماز صباح زمزمه میکنیم: اَللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَهِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَهً لَهُ فِي عُنُقِي
خدايا در صبح اين روز و تا زندگي كنم از روزهايم، با آن حضرت تجدید میکنم عهد و پيمان و بيعتی که به گردن گرفتهام.
ولی چه سود که فقط بر زبانم میآید این واژهها و مدتهاست که عهد خود را زیر پا گذاشتهام و گذاشتهایم.
ما نبودیم و نیستیم آن که شما خواستی.
فقط سلام امام زمانم… و دیگر…هیچ همین!
طوبی
ارابهران ذهن!
- “ارابهران ذهن!”
آدمی یا قربانی احساسات خویش است، یا قربانی ذهنیات خویش است، و یا ارباب خویش است.
و این سومی بسیار نادر است.
در تمثیلی قدیمی حکایت آدمی را به کالسکهای تشبیه کردهاند و گفتهاند :
مراد از اسبِ آن، احساس است،
مراد از کالسکهران، ذهن است
و آن که درون کالسکه مینشیند، ارباب است.
اما کالسکهی همه ارباب ندارد!
و این یعنی برخی در زندگی چون اسباند و همواره شلاق احساساتشان را میخورند، برخی چون کالسکه راناند و تحت سیطرهی ذهنِ محدود و بستهشان همواره این سو و آن سو میرانند، بیآنکه به جایی برسند، و در این میان فقط قلیل انگشت شماریاند که در کالسکهی خود نشستهاند و ارباب خویشاند.
اینان هم کالسکهران(ذهن) را به خوبی هدایت می کنند و هم مراقب اسب ها(احساسات) هستند.
ای دوست، آن ارباب نشسته در کالسکه، “خود متعالی” توست که ثمرهی “مراقبه” است.
(متن از بنده نیست)
پن: “مراقب” باشیم آنچه در ماه مبارک رمضان به دست آمد در آنی از دست نرود.