پناه بر خدا ما مصداق آیه نشویم!
وقتی مسئول بسیج خواهران بهم زنگ زد و برای کار جهادی دعوت کرد بدون معطلی قبول کردم. دلیلش هم این بود که خودم قبلا بهش گفته بودم برای هر کاری آمادهام. باید هر روز از صبح میرفتیم مسجد و کیسههای هویج رو خالی میکردیم و با دقت میشستیم و آماده میکردیم برای آبگیری. هر روز حدود ۴۰۰ بطری باید برای بردن به بیمارستان آماده میشد.
واقعیتش نمیدونستم انقدر سخته. مخصوصا با شروع ماه مبارک با زبون روزه از صبح تا اذان ظهر روی پا باید پلاستیکهای سنگین هویج رو بکشی بیاری وسط صحن بعد بریزی تو لگنهای پر آب و هی کیسهشون بکشی بعدم سر وتهشون رو بزنی و آب بکشی و باز پلاستیک بعدی. بعد هم آمادهشون کنی برای آبگیری.
وقتی میومدم خونه دهانم خشک شده بود و زبانم به سقف دهان چسبیده!
نمازی میخوندم و از هوش میرفتم!
این من بودم که مثلا برای بیمارستان رفتن اینقدر اصرار کرده بودم و درست نشده بود!
روز چهارم مسئول کار جهادی خواهران اومد و گفت: خواهرا این کار تا آخر هفتهست، کار بعدی از هفته دیگه شروع میشه: بستهبندی ارزاق برای نیازمندان که البته کارش خیلی وسیعتره و زمان بیشتری هم میبره.
یک لحظه همه از کار دست کشیدن و نگاهش کردن. یک جورایی نگاهشون استفهام و ابهام داشت. بلاخره یکی پرسید: مثلا چقدر طول میکشه؟
_ بستگی داره. اما به نظرم کار خیلی وسیعه ممکنه هر روز تا ۵ بعدازظهر اینجا باشیم.
یک آن با خودم گفتم نه بابا من تا ۵ بعد ازظهر نمیمونم. با زبون روزه نمیشه اینقدر آدم خودش رو خسته کنه. اما خوب چیزی هم نگفتم.
وقتی برگشتم و دراز کشیدم یادم افتاد که چقدر به بنده خدا اصرار کرده بودم که یادش نره بهم اطلاع بده. ناخودآگاه یاد آیه ۲۴۶ بقره افتادم که عدهای از بنیاسراییل به پیامبرشون گفتن برای ما فرماندهی مشخص کن که با دشمنانمون بجنگیم. پیامبرشون گفت:اگه این کار رو بکنم زیر حرفتون نمیزنید؟ گفتند: مگه عقلمون کمه!
اما در نهایت وقتی پیامبرشون فرمانده رو مشخص کرد بیشترشون کنار کشیدند.
این بنده خدا هم میگفت حدود بیست نفر از خانمها اعلام آمادگی کرده بودند که ما میاییم و چرا بسیج خواهران فعال نیست و ما هم دوست داریم کمک کنیم اما الان که کار رو شروع کردیم فقط ۵ نفر دارن میان!
کار سخته و خوب ماه رمضان هم مزید بر علت شده، اما یاد آیه ۳۱ سوره محمد(صلیاللهعلیهوآله) که میافتم ترس برم میداره که نکنه من هم جزء اونهایی بشم که حرف زدم و کنار کشیدم!
آیه ۳۱ سوره محمد(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ
و البته ما (به حکم جهاد) شما را در مقام امتحان میآوریم تا آن را که در راه خدا جهاد و مجاهده و کوشش دارد و (بر رنج آن) صبر میکند معلوم سازیم و اخبار و اظهارات شما را نیز (به مقام عمل) بیازماییم.
پناه بر خدا انگار واقعا ما مصداق آیه شدیم!
شب دوم و بانوی قدر
بسم الله الرحمن الرحیم
میزبان آسمانی من!
قطعهای از نور بهشت… نه اصلا خود بهشت
سلام!
سلام بر تو تا سحر تا طلوع فجر تا خودِ خود قیامت!
سلام زهرا جان!
سلام لیلهالقدر ما!
ماآمدیم. منتظران نورچشمت آمدند. گریهکنان بر حسینت آمدند.
بانوی آفتاب! چگونه تو را بفهمد دلی که لبریز است از بیتابی، و صبر برایش واژهای گنگ است و نامفهوم: و ما ادریک ما لیلهالقدر
چگونه تو را درک کند که صبرت موازنه میکند با صبر سیهزار مومن و نه… بلکه بیشتر: لیلهالقدر خیر من الف شهر
ام ابیها! امشب بارها و بارها خواندمت با قطعه زیبایی که بنام تو و برای تو سروده شده بود و رسول خدا میخواند: انا انزلناه فی لیلهالقدر
بانوی علی! خواندمت تا با یدالله یاریم کنی. هنوز مس وجودم قابل نیست که فرزندت، نورچشمت مهدی خریدارش شود.
مادر حسنین! میخواهم امشب با خواندن این نماز عهدی ببندم. عهدی که اربعینی مراقبه لازم است و اشک، تا حفظش کنم. عهدی که از نیمه شعبان آغاز شد و دوشینه شما مهرش کردید. میخواهم از رنجیدنهایم، از کمظرفیتیهایم از کمصبریهایم از به دل گرفتنهایم از سینهتنگیهایم به شما پناه ببرم شما که دریا در مقابل ظرفیتتان و کوه دربرابر استقامتان شرمسارند.
ای راضیه مرضیه! امشب به حق رضایت مرا دریاب که راضی شوم و رضا دهم به آنچه حضرت یار مقدر میفرماید.
ای الگوی دردانهی خلقت! قرار است این عهدنامه در آن شب استثنایی به دست نورچشمت برسد به دست امام زمانم: تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر
سلام خدا و فرشتگان و پیامبران و صدیقان بر تو: سلام هی حتی مطلع الفجر
مگذار شرمنده شوم…
نماز امشب چهار رکعت و در هر رکعت بعد از حمد ۲۰ بار سوره قدر خوانده میشود.
طوبی
عاشقانهای بر اولین شب میهمانی
به نام محبوب
سبکبار و شیدا امشب!
چه حال عجیبی است. لباس باشکوه مغفرت بر تن روح کرده و پشت در نشستهام تا میزبان عزیزی در را بگشاید.
مثل کودکی که متولد شده و اکنون در انتظار است تا در آغوشش بگیرند و دست نوازش بر سرش بکشند و قطره قطره شیر محبت در کامش بچکانند.
قلبم از شوق و شور سرشار است و برای ورود به این میهمانی دلچسب و باصفا در سینه میطپد.
نماز عشق را میخوانم با ۶۰ با صدا کردن میزبانم به اینکه: ای محبوبم! ای که کسی مثل تو نیست هرگز!
در را بگشا که میهمان آمده. همو که دعوتش کردی و خریدارش شدی.
۱۲۰ بار صدایش میزنم: احد احد احد…
و ۲۴۰ بار لبم را به خواندن قطعات زیبای این سرود آسمانی مترنم میکنم.
در گشوده میشود و بانویی باشکوه و جلال و جمال نمایان میشود از پس پرده. صاحبخانه اذن ورود میدهد به این میهمانی.
آنکه در را گشوده کیست؟
او کیست که چهرهاش چون ماه شب چهارده میدرخشد؟
وای بر من! او کسی جز گل نرگس نیست. مهدی زهرا.
دست دراز میکنم و ریشهای از چادر بانو را میگیرم و از عطر حضورش مست میشوم.
پس حضرت محبوب پذیرفته است مرا که دلبند زهرا را فرستاده تا در را برویم بگشاید.
من، دیگر آن منِ روزهای پیش نخواهم بود..
نه! اصلا من دیگر نخواهم بود که منی باشد. هر آنچه او بفرماید و هر آنچه او بخواهد. مهر سکوتی بر لب میزنم و در این بزم محبت پای میگذارم
بسمالله.
نماز شب اول ماه مبارک رمضان: ۴ رکعت در هر رکعت بعد از حمد ۱۵ بار سوره توحید خوانده میشود.
طوبی
عاشقانهای بر نماز شب سیام ماه شعبان
بسم الله الرحمن الرحیم
حجابها یک به یک کنار رفتند و تو نزدیک شدهای
نزدیک به همان مقصد عالی و شریفی که برای آن آفریدت.
امشب معشوق با اسم زیبا و پر رمز و راز “هو” تجلی کرده است با عدد ۱۱
همان اسم “عالی اعلی” که هر را بخواهد به بزم خصوصی دعوت کند، با این تجلی عاشقانه برایش نامه دعوت میفرستد.
هان! هش دار که مقرب شدهای امشب که برایت آماده کرده است هزاران هزار شراب و مائده آسمانی که نوش کنی و ذره ذره به کمال برسی. اکنون از تو انتظاری دیگر میرود که بر سفره کسانی نشستهای که در این خوان پرنعمت، خود ولی نعمتند.
اولین خلقت و کل ظرف نورانی الف وجود: الف قامت دوست پیامبر اکرم؛ محمد مصطفی(صلوات الله علیه)
علی مرتضی نفس این الفِ وجود و پدر والای یازده نور
فاطمه زهرا میوه این الفِ وجود و مادر یازده نور
و یازده نور که همه تجلی یک نور واحدند و از یک سرچشمه تو را سیراب میکنند.
آری اینان بودند که دستت را گرفتند و از حجابهای ظلمانی به شهر نور وارد کردند: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن
پس آماده باش برای رسیدن به این کمال با کثرت سجود و قعود و صیام و صلات و صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
نماز امشب دو رکعت است. در هر رکعت بعد از سوره حمد ۱۰ بار سوره اعلی خوانده میشود و بعد از نماز ۱۰۰ بار صلوات میفرستیم.
التماس دعا
طوبی
زیارت نیابتی از طرف خدام
زیارت حضرت رضا(ع) به نیابت ازشما دقایقی پیش توسط خدام انجام شد.
پل ارتباطی تلفن ۱۳۸
این پیام دیشب برام اومد. حسی که بعد دیدنش به آدم دست میده مثل قدم زدن توی ابرها است. سبک و ملایم و شیرین?
تا بوی گل یاس پراکند به باد
عطر تن چون یاس توام آمد یاد
باد آمد و بوی دوست آورد بیاد
یکبار دگر دل مرا داد به باد
خدایا ممنونم?
شما هم ميتونيد با اين آدرس اطلاعات خودتون رو ثبت كنيد تا ظرف 7 تا 10 روز بعد براتون زيارت و نماز نيابتي در حرم امامالرئوف انجام بشه. البته فكر كنم بايد نرم افزار باد صبا رو تو گوشيتون داشته باشين. اين آدرس هم هست (tv.razavi.ir) ولي من از اين طريق هر كار كردم موفق نشدم ثبت كنم اين آدرس پايين خيلي راحت ثبت ميشه:)
التماس دعا
ziarat.baadesaba.ir
عاشقانهای بر نماز شب بیست و نهم ماه شعبان
بسم الله الرحمن الرحیم
زمان به سرعت میگذرد و لحظه وصال نزدیک میشود.
میزبان آماده کرده است بساط بزم را و میهمانان منتظرند تا زمان ورود فرا برسد.
امشب پشت سر گذاشتیم خامی و نادانی را و وارد شدیم در هوشیاری و آگاهی.
اکنون میزبان منتظر است که نمنمک روی پای خود بایستیم و از این کثرت عبور کنیم به سلامت که دیگر باید به او بپیوندیم: احد واحد
و آری همان انوار پاک و مقدس بودند که دستمان را چون کودکی نوپا گرفتند و با خود به این بزم عاشقانه وارد کردند و با آنان خواندیم: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک…
اکنون مرحله گذار از این انقلاب فرا رسیده و در ورای هر اربعینی آرامشی است و خنکایی.
و ما اندک اندک در آغوش میزبان آرام خواهیم گرفت.
لحظهشماری برای آرمیدن در آغوش محبوب فر ا رسیده است.
رفقا: مژده که تا ناز کردن ما و ناز کشیدن او ساعاتی بیش نمانده.
****
دوشينه داد وعدهي خونريزيام به ناز
وقت سحر به وعده وفا کرد چشم دوست
نماز امشب ده رکعت و در هر رکعتی سوره تکاثر ناس فلق و توحید هر یک ده بار خوانده میشود.
طوبی
عاشقانهای بر نماز شب بیست و هشتم ماه شعبان
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
اکنون دوباره برگرداندهای مرا از آسمان اعلی به ارض خاکی
با نام المعیدت
برگردانیدی مرا تا حیات دوبارهام و روحی که دمیده شد دوباره در آن را با طهارت و پاکی به عالم بقا برسانم.
اکنون دوباره از نو متولد شدهام و چون نوزادی نورسته در آغوش مهرشان نهادی تا حفظم کنند از شر هر خناس و نفاثاتی.
چهارپارهای خواندم در دو دوپاره و در هر پاره آن حمد نمودم پروردگارم را و سه سوره خواندم با ۴ و ۵ و ۶ کلید تا از حجاب نفس و روح و جسم رهایی یابم.
اکنون ۶۰ کلید پیش رویم بود که برای باز کردن قفل قلبم باید دستی میچرخاند آن را. دستی کوچک به مدد آمد مرا. دستی که کوچک بود اما کارگشا و آن نبود جز دست شش ماهه حسین: علی اصغر!
اکنون که قفل قلبم باز شده بود، نوبت رسید تا به حسن برسانم تمام نقصهایم را.
عملی که احسن باشد تا رب من قبول نمایدش بقبول الحسن.
پس دست به دامان شش ماهه دیگری شدم: محسن!
آری محسن زهرا را به مدد گرفتم که حفظ کنم عملم را از شر خناسان و حسودان.
و برای رساندن این عمل به عالم بقا یک شش دیگر باقی مانده بود و آن شش گوشهای بود که قلب عالم ملکوت بود: شش گوشهای که حسین از آنجا فرمانروایی میکرد بر قلوب عاشقان. پس روی به آن شش گوشه نمودم تا روح دمیده شود در این بازگشت دوباره.
اکنون با امید و اطمینان دوباره بازگشتم میان خلق تا بیهراس و بیواهمه از سر گیرم حیات طیبهای را که پروردگارم با فضلش دوباره به من؛ من خاکی نالایق هدیه داده بود…
نماز امشب چهار رکعت و در هر رکعت بعد از حمد سورههای توحید و ناس و فلق خوانده میشود.
طوبی
عاشقانهای بر نماز شب بیست و هفتم ماه شعبان
بسم الله
و خواندم همراه با کل کاینات:
پاک و منزه است نام پروردگار اعلا و تنها اوست که شایسته سجده است.
همو که نیکو خلق کرد و سامان داد و هر چیزی را به کمال خود هدایت نمود.
و آنگاه مرا به سوی خود دعوت نمود
و این اولین وادی بود: طلب
و آنگاه عاشقم کرد و سپس به سوی معرفتش هدایت نمود: و الذی قدر فهدی
و بینیازم کرد از هر چه جز خود و نهال احدیت را در وجودم سبز کرد
و اکنون به وادی حیرتم برد: سنقرئک فلا تنسی
تا اینکه چیزی برایم نماند فنا شده از خویش و زنده شده در حی
و این راه دشوار آسان شد برایم با مدد همو که نامش از نام او وام گرفته شده است: علی اعلا
اکنون راه پیداست و بیراهه نیز معلوم و من ماندهام و راهی که باید تا انتهایش بروم: والاخره خیر و ابقی.
پس دستم را در دست او نهاد وارث ودایع انبیا: وارث صحف ابراهیم و موسی…
نماز شب بیست و هفتم: دو رکعت و در هر رکعت حمد و ده بارسوره اعلی خوانده میشود.
طوبی