این قدر اثر دارد!
بنام خدا
عزیز من! انشاالله این نعمت عظمی را در خانههایتان کم نکنید. اگر هم شده خودت این کتابهای تعزیه و سینهزنی قدیمیها را بگیر و در خانهات بخوان. کسی هم که نیست زن و بچه خودت که هستند.
گاهی وقتها ماهی یک دفعه به آنها بگو که بنشینند و برایشان بخوان. آن وقت میدانی در تمام این یک ماه در خانهات عزّت میبارد و هر وقت از در وارد شوید، همه سلام میکنند.
آن وقت دیگر این حرفهایی که میخواستی با دعوا درست کنی هیچ لازم نیست. شما این کار را بکن یک روز صبح که چایت را خوردی، چند تا کلمه از آنها را که خودت بلدی، بخوان و بگو سینه بزنید. میگویی و آنها هم سینه میزنند و گریه میکنند؛ والسلام! ماهی یک دفعه، باز هم بگویم! سالی یک دفعه؛ این قدر اثر دارد!
صلواتی هدیه به محضر امام محمدباقر(علیهالسلام) هدیه کنید.
شربتی از طرف امام باقر(علیهالسلام)
بنام خدا
از محمد بن مسلم نقل شده که از كوفه به طرف مدينه خارج شدم مريض و سنگين بودم. به حضرت باقر (عليه السلام) عرض شد كه محمد بن مسلم مريض است. آن حضرت بوسيله غلامى شربتى كه سرپوش پارچه اى بر روى آن بود برایم فرستاد. غلام شربت را آورده گفت به من دستور داده اند تا نخورى از اينجا نروم. میگوید همين كه شربت را به دهان نزديك كردم بوى مشك از آن ساطع بود. ديدم شربتى خوش طعم و سرد است. وقتى آشاميدم غلام گفت حضرت باقر (عليه السلام) فرموده بعد از آنكه خوردى حركت كن بيا.
از فرمايش آنجناب در انديشه شدم با اينكه قبل از آشاميدن قدرت بر روى پا ايستادن را نداشتم شربت را که نوشیدم مثل اينكه از بندهاى آهنينی که مرا در بر گرفته بودند خلاص شدم. به در خانه آن سرور آمده اجازه ورود خواستم با صداى بلند فرمود"فصوت لى صح الجسم ادخل ادخل خوب شدى داخل شو، داخل شو".
وارد شدم، گريه ام گرفت، اشك مى ريختم سلام كرده دست آنجناب را بوسيدم. فرمود براى چه گريه مى كنى؟ عرض كردم فدايت شوم گريه ام براى اين است كه از خدمت شما دورم و در فاصله بسيار زيادى واقع شده ام اينك كه خدمتتان رسيده ام نمى توانم زياد بمانم و شما را ببينم. فرمود:
“اما اينكه نمى توانى زياد بمانى خداوند دوستان ما را چنين قرار داده بلا را نسبت به ايشان سريع كرده و اما از دورى و غربت كه گفتى ، بايد راجع به اين موضوع به ابا عبدالله (عليه السلام) تاسى بجویى ، دور از ما در فرات و عراق دفن شده صلى الله عليه . اينكه گفتى فاصله بين تو و ما زياد است همانا مومن در دنيا و ميان اين مردم كج رفتار، غريب است تا زمانى كه بسوى رحمت خدا برود. اينكه مى گوئى ما را دوست دارى و مى خواهى پيوسته ما را ببينى خداوند از قلبت آگاه است و بر اين ولا و محبت تو را پاداش خواهد داد.”
یا صاحبالزمان!
مولا جان! دلهای ما بیمار است، شربتی…..
با تصرف و تلخیص: - دارالسلام نورى ، ج 2، ص 271.
دو چشم خیس تو
بنام خدا
دلم برای نبودنت عجب بهانه میگیرد
و بغض فروخوردهای سراغ شانه میگیرد
بگو که چرا با چنین نگاه بارانی
دو چشم خیس تو قلبم نشانه میگیرد….
برای مریم عزیزم
به قلم طوبی
عاشقانه علی(ع) با زهرا(س)
لکلّ اجتماعٍ مِن خلیلَین فُرقة
و کلّ الذی دون الفراق قلیل…
اینجا
همه ی دوست ها
یک روز
از هم جدا می شوند
و بعد از فراق
آنچه باقی می ماند
ناچیز است…
پ ن: از عاشقانه های حضرت علی(ع) بر مزار هستی اش…
طلبهها خیلی ناقلا هستند!
بنام خدا
در قم دوست طلبهای دارم. میگفت یک شب حرم حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) رفته بودم دیدم جوانی بعد از زیارت نشسته است و میخواهند در را ببندند. پرسیدم چرا اینجا نشستهای؟ گفت جایی ندارم بروم. گفتم بیا منزل ما برویم. گفت بسم الله الرحمن الرحیم و راه افتاد. خیلی حرفشنو بود. تا گفتم، گفت بسم الله. بعد از آن هر چه گفتم بسم الله بلد بود. دم در حیاط گفتم بفرما گفت بسم الله الرحمن الرحیم. گفتم بفرما در اتاق بنشین گفت بسم الله الرحمن الرحیم. سفره را پهن کردم گفتم شام بخور گفت بسم الله الرحمن الرحیم. رختخواب انداختم گفتم بخواب گفت بسم الله الرحمن الرحیم. هر چه گفتم بسم الله گفت!
شب عید بود. دوستم این را گفت و رفقا خندیدند. تعریف میکرد که گفتم آیا زیارت نامه بخوانم؟ گفت بسم الله الرحمن الرحیم. صبح که بیدار شد صبحانه آوردم و گفتم بفرما گفت بسم الله الرحمن الرحیم . هر دو خوردیم. گفتم آیا بیرون برویم گفت بسم الله الرحمن الرحیم. دوست من اینها را میگفت و ما خیلی خندیدیم. من توجه نداشتم و خیال کردم به مناسبت شب عید مزاح کرده است. آمدیم ماشینمان را سوار شویم و رو به تهران برویم پرسید آیا دارید میروید؟ گفتم بله، گفت بسم الله الرحمن الرحیم. دیدم که به خودمان زده است!
طلبه ها خیلی ناقلا هستند. شما هم طلبه اید. هر کس خیر را طلب میکند طلبه است. کسی که طالب علم است طلبه است. “من طلب شیئا ناله او بعضه” هر کس طالب هر چه باشد آن را یا قسمتی از آن را مییابد و آخر سر به آن میرسد.
برای مادرم و همه مادران باحیای سرزمینم
بنام خدا
سلام مادرم! سالهاست که لبخند زیبایت را دیگر ندیدهام.
سالهاست که چشمان منتظرت به نگاهم نخندیده است.
سالهاست که حرفهای نگفتهات برای همیشه در سینهات پنهان شده.
مادر جان! آنچه از تو همیشه در یادم مانده چَشم گفتنهای همیشگیات و تایید کردنهای دائمیات برای مردی بود که با او پیمان همسری بسته بودی، یعنی پدرم، و چه بسا که حق با تو بود ولی سکوت میکردی.
نازنینم! هرگز تو را آنگونه که باید نشناختم و نشناختیم، تو نمونه واقعی مادرهای گذشته این سرزمین بودی؛
بیتوقع و آرام، در سکوت و صبر به انگشت اشارهای دنیا را میچرخاندی و ما نمیفهمیدیم.
اینها را مینویسم زیرا بسیاری از مادران امروزی چون تو نمیاندیشند.
آنان اقتدار خود را هرگز در اطاعت از همسر نمیدانند،
و پول را گرهگشای مشکلات خود میپندارند و استقلال مادی را پشتوانه حفظ زندگیشان!
راستی مادر جان یادت است نصیحتی که به دخترکت کردی؟
هنوز یادم نرفته که برایم از مادرت گفتی و نصیحتی که او به دخترش کرده بود.
گفتی مادرت زمانی که دختری نوجوان بودی برایت از حیای چشم چنین روایت کرده که هر وقت از خانه بیرون رفتی یا آسمان را بنگر یا زمین را!
اگر آسمان را نگریستی ستارههای آسمان برایت تسبیح خواهند گفت و اگر زمین را نگریستی سنگریزهها برایت.
آری مادرم تو در مکتب محبت اهل بیت درس خوانده بودی که چنین باادب بودی،
و خوب میدانستی که کمال انسان در تحمل است و رضا.
خدایت رحمت کناد و با مادری محشور، که عاشقانه برای دردهایش اشک میریختی.
زهرای اطهر دستگیر تو باشد و همه مادران با عفت و حیای این سرزمین.
انشاالله.
به قلم طوبی
گوشم را از دسترس خارج کردم!
بنام خدا
بعضی آدمها فقط از بالا به تو نگاه میکنند، فکر میکنند خدا آنها را آفریده که به بقیه چیز یاد بدهند. خدا نصیب نکند از این آدمها دور و برتان باشد. چند روز پیش همسایه آمده بود منزل ما و چون از همین دست آدمهاست یک ریز نصیحت میکرد و راهنمایی! خسته شده بودم، خواستم حواسش پرت شود گفتم: شربتتان را بخورید گرم شد و ای کاش نگفته بودم چون همین که لب تر کرد شروع کرد به توضیح دادن که خودش هم شربت درست کرده و اینطور کرده و آنطور کرده و اگر وانیل بریزی طعمش بهتر میشه و …..دیدم که راهنماییهای حضرت علیه مثل حلقههای دود از سرم بالا میرود و ترسیدم سرم بپُکد! به جان شما که عزیزترینید آدمِ بسته و نصیحتناپذیری نیستم ولی آخر، راهنمایی کردن و نصیحت نمودن هم جایی دارد و میزانی که اگر در جای خود و به میزان خود انجام نشود نتیجه عکس میدهد.
بزرگواری میگفت جایی برای سخنرانی و روضه دعوتم کرده بودند وقتی مراسم تمام شد جوانی هنوز به سر و صورت میزد، خواستم خوبی کنم یک چای به طرفش دراز کردم، از دستم گرفت و چای را با استکان به طرفی پرتاب کرد! ایشان میگفت که خوب وقتش نبوده دیگر!
بلاخره که خوبی کردن و نصیحت نمودن هم اگر در وقت خود و جای خود انجام نشود مثل من میشوی که عاقبت گوشم را از دسترس همسایه مهربان خارج کردم. امتحان کنید بعضی وقتها لازم است!!
به قلم طوبی
والّا شما رحم نمیکنی!
بنام خدا
“یا جوادالائمه ادرکنی”
کسی که مضطر است، در چاله یا در گل ولای افتاده دستش را میگیرند و او را بالا میآورند. اگر گرسنه است او را غذا داده و به او رحم میکنند. این کار را حتی برای کافران و حیوانات هم میکنند. اما اگر به مومن رحم کنی گناه دارد.برای این که فهمت زیاد شود خوب است بگویم که والّا شما رحم نمیکنی! البته چون ذاتا این کار را دوست داری، بعضی وقتها هول میکنی و انجام میدهی. اگر یک جا خواستی برای مردم تبلیغ کنی ، نگویی ایهاالناس به این آدم کمک کنید.
گفتن این لفظ گناه دارد، چون مومن عزیز است و خدا او را عزیز آفریده است. لذا کسی حق ندارد که به او ترحم کند؛ چون خدا خودش قبل از ما به او رحم کرده است. ما که هستیم که رحم کنیم؟ ما ادب می کنیم. لذا فرمود که وقتی سائلی از تو چیزی میخواهد دستت را بالای دست او نگیر که به او چیزی بدهی، بلکه دستت را پایین بگیر، بگذار که او خودش بردارد چون دستش مافوق مومن است.
هدیه به محضر امام جواد صلواتی عنایت بفرمایید.
ادامه دارد.