مناجاتنامه
مناجات
#برداشتی_از_دعای_ابوحمزه_ثمالی
نوشته شده در ماه مبارك رمضان?
حبیبی! من
همان طفل صغیرم که بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی!
همان نادان حیرانی که با اسماء عشقت دانشش آموختی!
همان سرگشته دیوانه که دستش بگرفتی و راه از چاه بنمودی!
همان خوار زپاافتاده که راز پروازش تعلیم بنمودی!
همان ترسان سرگردان که در آغوش امنت جای بخشیدی!
همان لب تشنه بر آب محبت که سیرابش نمودی!
همان درویش دل ریشی که با ذکرت غنا و فخر بخشیدی!
همان بیمار دلخسته که با یادت شفا دادی!
مرا آخر کجا می رانی از درگاهت ای دوست که با تو پر شده خون و رگ و پوست……..
محبوبی! پشت در بسته تو بنشینم و جان از تن خارج گردد هرگز به صد در باز روی خوش نشان نخواهم داد….
التماس دعا ?
به قلم طوبی
هایکوکتاب: اعتیاد به نت
بنام خدا
#هایکوکتاب
#تلنگر
اول تلنگر به خودم و بعد بقیه دوستان عزیز!
جهاد با نفس روان درمانی اگزیستانسیال اعتیاد به نت
اگزیستانسیال نوعی نگرش درمانی است که فرد را با حقایق و مسلمات هستی روبرو میکند.
سلامی چو بوی خوش مهربانی
بنام خدا
#کوثرنتیم
سلامی چو بوی خوش مهربانی
بر آن کوثری جان نتِ ناز، مامانی
سلامی از ته دل بر شمایان
شما خوبان این جمع جهانی
بر آنانی که از دیده نهانند
به پشتِ این رواقِ آسمانی
و بر آن حامیان سخت کوشت
که چون مادر کنندت پشتبانی
و بر آنان که با لبخند و اغماض
دهندت آفرین با مهربانی
و بر آن خستگان دلپریشت
که دست رد زنند بر منشنانی
از آن وقتی که گشتم آشنایت
همه حربه نمودم تا بمانی
زمانی مطلب جدی نوشتم
و گاهی طنزهای آنچنانی
گهی رفتم به نزد دوستان نازنینم
چه با دعوت، چه بیدعوت زمانی
زمانی آمدم اندر رواقت
و خندیدم چو دیدم همزبانی
و گاهی نیز اخمهایم توی هم رفت
چو دیدم اندکی نامهربانی
و میآمد زمانی هم پیامی
از آن استاد با شیرین زبانی
که رفته مطلبت در پیشنهادات
و این هم آدرسش در بایگانی!
و گاهی آمدندی دوستانی در رواقم
و کردم از براشان جانفشانی
اگرچه امتیاز همچین مهم نیست
ولی خوب آدمیست و قدردانی!
و کوثر جان عزیزی تو برایم
نمیباشد تعارف این و یا تکهپرانی!
شد این هم دردی از دلهای طوبی
ببخشیدش که خیلی نیست شاعر این فلانی!
#به_قلم_طوبي
و هدیه به تمام دوستانی که این شعر ناقص را میخوانند و لبخندی بر لبشان میآید.
هایکوکتاب: نسخهي دكتر
بنام خدا
#هایکوکتاب
#نهجالبلاغه_مهجور_است
نهجالبلاغه نسخهی دکتر برای خردمندان
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب «سیری در نهجالبلاغه» مینویسد: یکی از مسائل دردناک که هرگز نمیتوان انکار کرد، مسأله مهجوریت نهجالبلاغه در میان امت اسلامی و حتی شیعیان آن حضرت است.
#به_قلم_طوبي
همه ميهمانيم
بنام خدا
همه ميهمان خداييم. در دنيا كه حتي كفار هم لاكردارها ميهمانند! همه ميهمانيم. نميبيني كه هيچ چيز نميتوانند ببرند؟ فقط بايد بخورند و بريزند. آخر مهمان حق ندارد چيزي بلند كند. ميدانيد كه عيب است خيلي بد است. وقتي آدم مهماني برود و چند سال بخورد و آخر سر هم يك چيزي بلند كند خيلي بد است، اصلا زشتترين اعمال است.مهمان فقط بخورد و بيابد و مرتب جمال صاحبخانه رانگاه كند. شكر او را كند. تشكر از او كند. تشكرش هم يعني هر چه او فرمان بدهد. بالاي اتاق بنشين چشم، پايين اتاق بنشين چشم، اگر چيزي آورده كه اين را بخورد، نگويد من نميخورم. ميداني كه اگر مهمان صاحبخانه را اذيت كند خوب نيست.
كلام عارف
بنام خدا
اگر علمي، كلامي، بياني، حديثي، چيزي يا كتاب مخصوصي گيرت آمد و آن حديثهايش را پسنديدي، آن را قشنگ بخور و بخور، يا اينكه يك حديث يا آيه را اگر يك واعظي يا عالمي برايت گفت و قلبت ان را گرفت، قشنگ هي مزمزه كن، بگذار ذائقهات باز و بزرگ شود. اشتهايت قوي ميشود. آيا نميشود؟ ايا نميگوييم بعضي غذاهاي از غذاهاي دنيا اشتهاآور است؟
کاکتوس من دوباره گل داده!
بنام خدا
دوستان کاکتوس من دوباره گل داده!
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند
رفقا!
وقتی این شعر را دیدم یاد داستانی افتادم که از عارف واصل “حاج اسماعیل دولابی” نقل شده و شنیدنش خالی از لطف نیست؛ عین آن را برایتان نقل میکنم:” یک پیرمردی در منزل پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خدمتکار بود. آن پیرمرد خیلی حضرت را اذیّت میکرد. اصحاب پیامبر از او بدشان میآمد، بارها به حضرت عرض میکردند که یا رسولالله او را بیرون کنید، پیر شده، اسباب زحمت شماست. حضرت سری تکان میداد و میگذشت. این بود، تا وقتی که پیرمرد مرحوم شد. اصحاب خیلی خوشحال شدند، با این وجود حضرت در مرگ او گریه میکرد. گفتند:” یا رسولالله! همه ما راحت شدیم، شما برایش گریه میکنی؟! فرمود:” او برای اخلاق من خیلی نافع بود. اخلاقی که خدا به من داده بود سزاوار این مرد بود.".(طوبای محبّت ج1)
در تکمیل این نوشتار سری هم به دریای ژرف و پرگهر نهجالبلاغه میزنم و این سخن از امیر خرد، امیرمومنان که فرمود:
عوّد نفسک التصبّر على المکروه، و نعم الخُلق التصبّر فى الحق !
خویشتن را بر صبر بر آنچه ناپسند است عادت ده و شکیبا بودن در راه حق چه اخلاق نیکویى است! (نامه 31 نهجالبلاغه)
پ ن: شعر از گروس عبدالملکیان
#به_قلم_طوبي
نماز مگه مثل روزه نیست؟!
به نام خدا
این خاطره ای رو که میخوام براتون تعریف کنم چند سال پیش یکی از بستگانم برام تعریف کرد و البته خاطره اونه ولی چون خیلی بامزه بود براتون تعریف می کنم.
اولین سالی بود که مکلف شده بودم.خواهر بزرگم که چند سالی از من بزرگتر بود و لابد خودش رو خیلی از من در این زمینه باتجربه تر میدونست برایم از روزه می گفت: “ببین آجی روزه مثه نمازه نکنه یه و قت شیطون گولت بزنه روزت رو باطل کنیا! اگه یه وقت شیطون خواست گولت بزنه بسم الله بگو و فوت کن،خو آجی جونم؟”
از همه حرفهای خواهرم اون قسمت توی ذهنم موند که روزه مثل نمازه و این ذهنیت در ذهن کودکانه ام شکل گرفت که هر جه نماز رو باطل کنه روزه رو هم باطل می کنه و این شد سر آغاز اون روز سخت برای من.
آن روز علاوه بر نخوردن آب و غذا، دستشویی هم نرفتم چون فکر می کردم روزه رو باطل می کنه!!
خدا می دونه تا شب چی کشیدم!اگر برای همه روز اول روزه داریشون فقط کشیدن تشنگی و گرسنگی بود، برای من همراه با مصیبت دیگری بود که تا شب باید تحمل می کردم.تا شب چند بار خواستم برم ولی یاد حرفهای خواهرم افتادم و منصرف شدم. ?
بلاخره وقت افطار شد و سر سفره نشستیم، تا صدای اذان را شنیدم مثل جت خودم را به دستشویی رساندم.
وقتی برگشتم نفس راحتی کشیدم و مثل قهرمانان فاتح آماده خوردن افطار شدم. ?
مادرم با مهربانی نگاهم کرد و گفت: عزیزم، قبل از اذان برو دستشویی و وضویت را هم بگیر که مجبور نشی سر افطار بری.
با تعجب به مادرم خیره شدم:"خو اون جوری که روزم باطل میشه که!”
“چی؟!” این صدای متعجب مادرم بود. بقیه هم دست از خوردن کشیدند.
“خو مگه روزه مث نماز نیست؟ مگه برم دستشویی باطل نمیشه؟”
صدای خنده خواهر برادرام تو گوشم پیچید."آخی دخترم تو از سحر دستشویی نرفتی؟”
مادرم بغلم کرد. گریه ام گرفته بود ولی بعد صدای هق هق گریه ام به خنده تبدیل شد.
آن شب البته پدرم بعد افطار دستم رو گرفت و برد بیرون و برام یک عروسک خرید.عروسکی که هنوز دارمش و خاطره دختری رو برام زنده می کنه که با سن کمش برای اینکه دستور خدا رو اطاعت کنه از طبیعی ترین نیازش هم چشم پوشی کرد. ?
به قلم طوبي